رفتم مرا ببخش و مگو او وفا نداشت
راهي به جز گريز برام نمانده بود
اين عشق آتشين پر از درد بي اميد
در وادي گناه و جنونم كشانده بود
رفتم كه داغ بوسه ي پر حسرت تورا
با اشك هاي ديده زلب شستشو دهم
رفتم كه ناتمام بمانم در اين سرود
رفتم كه بانگفته به خود آبرو دهم
رفتم مگو.مگو كه چرا رفت ننگ بود
عشق منو نياز تو و سوز و سازما
از پرده ي خموشي ظلمت
چو نور صبح بيرون فتاده بود
يك باره راز ما
رفتم كه گم شوم كه يكي قطره اشك گرم
در لابه لايه ي شبرنگ زندگي
رفتم كه در سياهي يك گور بي نشان
فارغ شوم زكشمكش و جنگ زندگي
من از دو چشم و روشن و گريان گريختم
از خنده هاي وحشي طوفان گريختم
از بستر وصال به آغوش سرد هجر
آزرده از ملامت وجدان گريختم
اي سينه در حرارت سوزان خود بسوز
ديگر سراغ شعله ي آتش ز من نگير
ميخواستم كه شعله شوم سركشي كنم
مرغي شدم به كنج قفس بسته و اسير
روحي مشوشم كه شبي بي خبر ز خويش
در دامن سكوت به تلخي گريستم
نالان ز كرده ها و پشيمان ز گفته ها
ديدم كه لايق تو و عشق تو نيستم
ديدم كه لايق تو و عشق تو نيستم
6517 بازدید
3 بازدید امروز
0 بازدید دیروز
25 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian